
عروس فریبکار اثر مارگارت اتوود
در یک نمای کلی زینیا زنی است که مردها را سمت خود میکشاند، زندگی زنهایشان را از هم میپاشد و بعد، آنها را مثل یک تفاله دور می اندازد. (این خصیصه یا بهتر است بگوییم نقیصه او را تا حدودی شبیه شخصیت جو در فیلم نیمفومانیاک میکند.)
کسی درباره هویت اصلی او چیزی نمیداند. کتاب بدون اشارۀ مستقیم به خود زینیا با بررسی زندگی قربانیان او و اینکه چه چیزی باعث می شود شوهرانشان آنها را ترک کنند ما را با زینیا آشنا میکند.
بخشهایی از این کتاب

داستان زینیا را باید از وقت بسته شدن نطفه اش شروع کرد. به نظر تونی داستان زینیا خیلی وقت پیش در جایی خیلی دور شروع شد؛ جایی که صدمات بسیار خراب کرده و از هم پاشیده بودش. جایی شبیه یک نقاشی اروپایی که با دست رنگ گل اخری بدان زده باشند با آفتاب غبار آلود و بوتههای انبوه که برگهای ضخیم و ریشههای کهن و درهم پیچیده دارند و در پشت آنها چکمهای بیرون زده از زیر خاک یا دستی بیجان که از امری عادی ولی وحشتناک حکایت میکند.
*
آدمی که از قبل پولدار بوده آهسته صحبت می کند، در حالی که آدم تازه به دوران رسیده برای جلب توجه داد می زند.
*
بر اساس نظریات فمینیستی که دراوایل این جنبش لباس کارگری به تن میکردند، تنها مرد خوب مرد مرده است یا بهتر از آن به طور کلی بیمردی است؛ با وجود این رُز آرزو میکند دوستانش از مردانی که دارند، از این مردانی که قرار است اینقدر برای زنان مضر باشند، لذت ببرند. دوستش به او می گوید: «با مردی آشنا شدم» و رز از ته دل از خوشحالی جیغ میزند. شاید به این دلیل که پیدا کردن یک مرد خوب مشکل است، بنابراین اگر زنی واقعاً با مرد خوبی آشنا شود، جا دارد که برایش خوشحال شد. اما پیدا کردن یک مرد خوب خیلی سخت و تقریباً غیر ممکن است، زیرا دیگر هیچکس نمیداند «مرد خوب» چگونه مردی است. حتی خود مردان هم این را نمیدانند. یا شاید به این دلیل است که خیلی از مردان خوب را مردخوارانی چون زینیا خورده اند. خیلی از زنها مردخواری را نمیپسندند… آنها نمیخواهند همه مردها را مردخواران بخورند؛ میخواهند چندتایی باقی بماند تا آنها هم بتوانند بعضیها را بخورند.
*
نابغهها قدرت بیانتهایی برای ایجاد رنج دارند.
مشخصات کتاب:
عروس فریبکار
مارگارت اتوود
مترجم شهین آسایش
نشر ققنوس
- این رمان ۷۰۰ صفحهای در لیست ۱۰۰۱ کتابی که پیش از مرگ باید خواند وجود دارد.